روزگار ثبتون!

خب بزار روزمره نویسی کنم یکم.


این چند روز کار ریسرچی بسیار کم انجام دادم. یعنی هم حال خوبی ندارم و ذهنم درگیره هم ..... هم ..... نمیدونم!

خلاصه که باید این کار رو تکلیفشو تا قبل عید معلوم کنم. که اونم حتی خیلی دیره شاید! ولی امیدوارم روزای با بازده بیشتری داشته باشم که به علت نزدیک شدن سال نو بعیده یکم.


امروز رو میتونم روز کم کالری معرفی کنم. تقریبا میان وعده نیم چاشت و عصرونه که عضوهای شاد تقریبا هرروز من هستن رو حذفیدم. صبحانه رو کمتر خوردم و همینطور ناهار رو. البته که بی دلیل بود ولی بد نبود. من عادت دارم دیر صبحونه میخورم . یعنی اول صبح نمیتونم چیز زیادی بخورم . معمولا شیر با یه خرما. حدودای ساعت 10 یه نیمچه صبحانه میزنم! که خب شرایطش نبود امروز.


صبح ها به نسبت راحتتر بیدار میشم ولی با این وجود شبا تا قبل از 2 خیلی خواب آلود نیستم. این یکم برام عجیبه ! روزا بیشتر وقتم برای کارهای دیگه تلف میشه و شاید شبا بهتر میتونم کار کنم.


بیشتر روز رو منتظر خبر از یه دوستام برای اجاره بودم ولی نرسید و منم چیزی نپرسیدم! قضیه مشکوک میزنه خب !


دلم سوهان عسلی یا گز مظفری با پسته 60 درصد میخواد !! لطفن یکی زحمتشو بکشه!


پرده های اتاقمو باز کردم امیدوارم که زود تمیز بشن و برگردن.


آهاااان. من فک کنم شاید دوسال پیش بود  ( خواستم بگم سه سال پیش یکم شک دارم ! پس کمتر رو در نظر میگیرم فعلا . حوصله ندارم بشینم حساب کتاب کنم یادم بیاد درستشو !!) . خلاصه یه شب قبل از عید میومدم خونه ، توی یه خیابون یه فروشگاه لوازم گل و گیاه و البته خود گل و اینها هست که شبیه گل فروشی ها نیس که گل های چیده شده توی آب داشته باشن بیشتر گل های گلدونی و آپارتمانی داره و البته گل های فانتزی و مینیاتوری و تزئینی اینا . من هرموقع از کنارش رد میشم یه هوای مطبوع و خوش بویی از داخل میاد که دلم میخواد برم داخل و فقط بشینم و نفس بکشم. و سرکی هم به قسمت گل های خاصش میکشم. اون شب دیدم یه چیزایی جلوی فروشگاهه همینطور که نگا میکردم. آقاهه اومد و گفت اینا پیازه گله . پیازه نرگسه و اگه میخوای الان بگیر و خودت ببر بکار و اینا. منم گرفتم و اومدم خونه. چند روزی خواستم بکارمش و بعد دیدم ای وای من همش میخام برم گلدون بخرم و نمیرسم و این بیچاره نکنه خراب بشه بمیره!! آقا اطلاعاتم کم و تنبلی زیاد! آخرش یهو رفتم و کنار باغچه کاشتمش! اون سال هی منتظر بودم گل بده ! برگ داد . برگای کشیده و باریک ولی خبری از گل نبود! یه بار دیگه که آقای فروشنده جلوی مغازش بود بهش گفتم گفت خاکتون خاک مناسبی نبوده و بعدا پیاز رو از خاک دربیار و جای خشک و خنک و این حرفا. من اون سال همش حواسم به این بود که وقتی توی اردیبهشت باغچه رو تمیز میکنن از گل های پژمرده ی  عید و علف ها و رزها رو برمیگردونن این بیچاره رو به عنوان علف درنیارن و مجبور شدم به همه خونه بگم ! از اون به بعد همه شناختنش! من اون رو از خاک بیرون نیاوردم نه اون سال که حتی تا همین امسال ! فکرمیکردم حتمن این گیاه چیز دیگه ایه و گل نداره اصن. چند روز پیش دیدم اااا یه چیزی بین برگاشه مثله یه قلافه و امروز صبح دیدم مثل غنچه های نرگسن انگار ولی بیچاره ها هنوز جون ندارن باز بشن! اگه گل بده خییییلی ذوقشون رو میکنم!

حتمن برم و شما هم برین یه گل خوشگل برای اتاق بگیریم. خیلی انرژی میدن خب!


اینایی که برای یه کاری به شرافتشون قسم میخورن بعد میبینی قسم دروغ بوده رو دیگه واقعا نمیفهمم!!


من گوشیم خیلی کم زنگ میخوره با حتی اس ام اس داره. برای همین خیلی حواسم بهش نیس. دیروز ظهر نگا کردم دیدم یه شماره چندین بار زنگ زده. زنگ زدم دیدم از همون مرکز چشم پزشکیه ! برنداشتن. گفتم شاید فردا زنگ بزنن. یکی قبلا بهم میگفت اگه یه جایی خیلی پیگیر بودن بدونین کارشون مربوط به خودشونه اگه یه بار زنگ زدن و بس حتمن یه موردی مربوط به تو بوده و فقط میخوان بگن زنگ زدیم ! البته که خودمم چندین بار تجربشو دارم که مثلا برای کنسل کردن یه جلسه تنها یه بار زنگ میزنن و اگه جواب ندی دیگه خبری نمیدن اما امان از اینکه ازت یه برگه یا یه امضا بخوان... امروز نه اون مرکز دیگه زنگ زد نه وقتی من زنگ زدم و گفتم فلانی هستم چه کارم داشتین جواب دادن! گفتن نمیدونیم کی و چرا زنگ زده! خدا به خیر کنه ! نمیدونم چه چیزی رو میخواستن بهم بگن!



نظرات 5 + ارسال نظر
Baran شنبه 16 بهمن 1395 ساعت 12:26

اگه اینجوری هست از پنجره پرتش کن بیرون؛ دستش بشکنه..بسیارلوسه پفیوز

+بله.دقیقا پرتقال ستاره سهیل شده

تا الان نمیدونستم چقدر عصبانی شدنتون قشنگه

Baran چهارشنبه 13 بهمن 1395 ساعت 07:11

منوپرتقال
از دلتنگی ات
مرده بودیم
روزها و ماه ها و سال ها
خودم را از یاد برده بودم
امروز بوی نارنجی پرتقال
در تاب موهات
پیچید...
عباس معروفی.

minla جونم ای بابا یکی اونو بگیره...داوود چه به خودش گرفته

چه شعر زیبایی!!
براز خودم پرتقال قرتی بیارم ...
هرچند امسال پیدا کردن پرتقال خوب بسیار سخت بود و نمیدونم چرا !!

داوود بسیار لوس شده !!
همین روزاست که این موها رو بزنم دیگه دستش بهشون نرسه !
والا

ملی سه‌شنبه 12 بهمن 1395 ساعت 23:35

روزای کم کالری رو دوس دارم
برنامه بریز مینلا ... که تا عید بخش اعظمه کارایی که میخای رو انجام بدی
ایشللا گلت گل بده :))))
به اونجور عادما میگن بی شرف

ها ها من کم این روزا رو میبینم. ترجیح میدم لذت خوردنو داشته باشم و مواظب سوزوندنشون هم باشم.

ملی میبینی که هرروز یه دردسر جدید میاد تو زندگیم یعنی من به هر نقطه ای راضی میشم بالاترشو روزگار نشونم میده ولی آره حتمن !

آقا گلم گل بده عکسشو براتون میذارم

بی شرف رو خوب گفتی حسابی خندیدم

Baran سه‌شنبه 12 بهمن 1395 ساعت 22:52

60درصد پر پسته اس؟96درصد باید باشه
اون چهاردرصد پسته هم تو جیب کت هست؛سرجمع 100 ؛خلاص
خوبین؟چشای خوجل موجل تون چونه؟یه چشم بزن
سرماخوردگیم رفع میشه

نه دیگه 96 درصد مزه گز رو از بین میبره !
بقیه پسته ها رو جدا حدا میخوریم

چشمام بهترن خداروشکر مژه هامون دارن کم کم به جایگاه خودنماییشون برمیگردن

همیشه سلامت باشی عزیز دل

Baran سه‌شنبه 12 بهمن 1395 ساعت 08:11

الهیییی ؛چقدر ذوق داره بین شون نره های حامل غنچه رو دیدن..چشم ودلت همیشه سبز وروشن عزیزم...

روزگارثبتون ؛یاده خرزو خان افتادم شیرفرهاد اینا...
اون درصد پسته اش منو کشته

آرررره عالیه

خب پر پسته دوست داره !

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.